معنی محجر
فرهنگ فارسی عمید. معنی ۱. گرداگرد قریه. ۲. اطراف خانه. ۳. حرم. مترادف 1- باغ، بوستان، حديقه 2- كاسه چشم 3- معجر انگلیسی parapet, fence, fencing, palisade, peel, railing, moon مرتبط دیواره، جان پناه، نرده، حصار، دیوار، پرچین، شمشیر بازی، خاکریز ...